kurdland
كئ وه كوومن ساردوگه رمي روژگاري چيشتوه -گاله ده شتي گه رمه سيروگاله كويستاني گه دم ----هيمن---- دلم ته نگه وچه ووم تاره ورئ م دوور-وه كووس كه فتي ووه چارناچار-تونيش ئووشي،نيه ده ردت له گيانم-شه راوو ئه رنه مه ن ساقي خه رگ بار --په رته و

 
 

 

شما هنگام سختی دعا می‌کنید و در هنگام فقر و نیاز زبان به نیایش می‌گشایید.کاش در روزگار نعمت و شادی نیز دعا می‌کردید.

زیرا٬حقیقت دعا جز این نیست که شما هستی خویش را در اثیر آسمانی و اکسیر زندگی گسترش می‌دهید.

 

اگر برای نیل به شادی دعا می‌کنید و ظلمات غمهای خویش را به آسمان می‌فرستید٬شادی شما نیز باید نور صبحگاه قلبتان را در فضا پخش کند.

 

و اگر هنگامی که روحتان شما را به دعا می‌خواند کاری جز گریه نمی‌توانید کرد٬روحتان باید شما را چندان بدین گریه برانگیزد و چندان پافشاری کند تا بتوانید با خنده و شادی به آستان دعا روید.

 

جبران خلیل جبران


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, :: 3:40 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

فرا رسیدن ماه مبارک رمضان بر مومنان مبارک


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, :: 3:40 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

آرتوراش قهرمان افسانه ای تنیس هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده، به بیماری ایدز مبتلا شد طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش فرستادند


.



ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, :: 3:40 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

زاهد و درویشی که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر می کردند،

 سر راهخود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود
و تردید داشت از آن بگذرد.


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, :: 3:40 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

گر دوازده پسر داشتم و همه را به طور یکسان دوست می‌داشتم و یازده

پسرم را در راه میهن قربانی می‌کردم، بهتر از این بود که یکی پس از دیگری

 در بستر خواب بمیرند.
ویلیام شکسپیر


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, :: 3:40 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

زاهدی گوید:
جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد . اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد . او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟

سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای ؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت:تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد . گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن .
گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, :: 3:40 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

حس خوبی دارم گویی درآسمان درحال پروازم بوی خوش عشق همه جا پیچیده است رنگین کمان را در دستان خود احساس میکنم گویی خورشید امروز فقط برای من درحال تابیدن است ابرها با باد در حال رقصیدند و مرغان عشق نغمه سرایی میکنندعطر گلهای یاس همه جارا تسخیر کرده است کلون درب کلبه قلبم به شدت به صدا در می آید وهمه اینها بخاطر این است که تو درکنارم هستی
نوشته محمد رضا سرشار


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, :: 3:40 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسدو شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.

 

پسرک پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟»

 

زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.»

 

پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد.»

 



ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, :: 3:40 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

در جاده پررفت وآمد غم واندوه از مسیر منحرف شدم وبه ته دره تنهایی سقوط كردم مرا به مطب عشق تو آوردند وتو طبیب دل شكسته من شدی ،تو چون پرستاری شبانه روز مرا تیماركردی ،داروهای امید وآرزو را برای من تجویز كردی وبه پیكر نحیف وزخم خورده من جانی دوباره بخشیدی، تو با عشق پاك خودت مرا دوباره به زندگی برگرداندی وخون تازه عشق را در رگهای سرد ویخزده من به جریان انداختی ،تو قلب مرا از توقفگاه ناامیدی ها بیرون كشیدی وبا جرقه عشقت آنرا دوباره به تپش وادار كردی،تو مرا با خورشید گرمابخش عشق آشنا كردی وتمام وجودم را پر نور وگرمای مهرخود کردی

نوشته: رضا سرشار


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, :: 3:40 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

روحم ، ایمانم ، ارتباط با خدایم ، افکارم ، وجدانم و بالاخره خودسازی » گاهی آنقدر درگیر بررسی مشکلات و معضلات حوزۀ معلولین می شوم – یعنی می شویم – که گزینه های حیاتی ذکر شده را فراموش که نه ، اما کمرنگ تر می بینیم.

زندگیم – یعنی زندگی مان – پُر شده است از حرف های : نداشتن سرویس ایاب ذهاب معلولین ، مساله مناسب سازی شهری و روستایی ، مناسب سازی اماکن عمومی و ساختمان ها ، معضل اشتغال معلولین ، تحصیل و شهریه معلولین ، وضعیت معیشت و امرار معاش معلولین سرپرست خانوار و ایضاً مجرد ، نگاههای غیرمعلولین به افراد معلول ، ازدواج معلولین که بماند و ... و ... و ...

کارمان شده است از مشکلات گفتن و معضلات را بررسی کردن ؛ اما از خودمان، روح و روان مان، ایمان مان، افکارمان، ارتباط با پروردگارمان، و بالاخره خودسازی مان بازمانده ایم. البته جسارت به احدالناسی از دوستان همنوع و غیرهمنوعم نمی کنم و نخواهم کرد. اما جداً این نکته اکثر اوقات ذهنم را به خود مشغول می کند. حال که ما معلولیت داریم و مشکل جسمی و حرکتی به قول برخی از دوستان عادت مان شده چرا از روح و درون غافل مانده ایم؟ البته بی انصافیست اگر روحیۀ قوی و معنوی برخی معلولین را نادیده بگیرم. دوستان بسیار پر انژری و پر قدرت ، کم ندیده ام که همیشه الگویم هستند و خواهند بود. اما کم هم نداریم افراد معلولی که مشکلات و معضلات و برخی کمبودها علاوه بر تشدید معلولیت جسمی باعث افسردگی و پریشانی روح و روان و معنویت شان نیز شده است.

نوشته : فرزانه حبوطی


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, :: 3:40 :: توسط : "رضاسيدرشيد"
درباره وبلاگ
كورده ئه م سه رمه سه ريكه پرله سه وداي نيشتمان- چاوه كانم بؤكزي كوردانه ئه شكي ديته خوار
موضوعات
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان تحليل مسايل روز و آدرس nian.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 99
بازدید دیروز : 881
بازدید هفته : 1068
بازدید ماه : 2237
بازدید کل : 133736
تعداد مطالب : 621
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 2